-
طاقت..
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1391 21:50
طاقتم حدی داره از حد که گذشت طلب مرگ از خدا میخواهی خدایا دیگه طاقت ندارم میخوام دیگه تو دنیا نباشم دنیا جایی برای من نداره
-
خواستن زندگی ...
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1391 21:45
خواستن یه زندگی خوب و راحت شده یه رویای شبانه خواستن یه زندگی شده ارزو همش به این فکر میکنم که من خوشبخترینم اما در واقع بد بخترینم مشکلاتو از خودم دور میکنم اما مشکل منم دیگه نمیخوام در این دنیا باشم میخواهم وصیت نامه بنویسم برای خدا
-
دختر باش!
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1391 21:40
دختر باش! دخترونه ناز کن! دخترونه فکر کن! دخترونه احساس کن! دخترونه استدلال کن! دخترونه زندگی کن! اما بدون غم رو به اشتباه توی فرهنگ دخترونه ی تو جا دادن! عاشق شو، که زندگی کنی! یک عمر، زندگی کنی! اما حواست باشه، با حسای الکی که این روزا به عشق تعبیر می شه، به زندگیت کوچکترین خدشه ای وارد نکنی! دختر باش، و افتخار کن...
-
چگونه دست دلم را بگیرم
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1391 21:39
چگونه دست دلم را بگیرم و در کنار دل تنگی هایم قدم بزنم در این خیابان که پر از چراغ و چشمک ماشین هاست ....نه آقایان..... مسیر من با شما یکی نیست از سرعت خود نکاهید من آداب دلبری را نمیدانم......
-
کور باش بانو...!
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1391 21:38
کور باش بانو...! نگاه که میکنی میگویند نخ داد...! عبوس باش بانو...! لبخند که میزنی میگویند پا داد...! لال باش بانو...! حرف که میزنی میگویند جلوه فروخت...! شاید دست از سرمان بردارند...! شاید...!
-
حق...
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1391 21:35
این حقم نبود که در کاسه زندگیم گذاشتن حق من بیشتر از اینهاست اهای سرپرست من بیشتر میخواهم
-
حواســت باشـد بانــــو ..
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1391 21:34
حواســت باشـد بانــــو ... اگــر بــه مـــــردی بــیش از حــد بــها دهــی دیگر برای داشتنت تلاش نمی کند نگاهش سرد می شود کلامش بی روح دستانش یخ زده حرف هایش بوی دل مردگی می گیرد و آغوشش بوی هوس... !!!
-
حقیقت تلخ جامعه
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1391 21:31
-
ارزش...
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1391 08:12
ارزش دل قد یک مورچه است: هر دو خواسته یا ناخواسته زیر پا له میشوند.
-
نخونی از دستت رفته...
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1391 07:52
حالا خوب یا بد، بی کلاسی یا با کلاسی، بعضی ها تو رستوران بعد از خوردن غذا دندوناشونو خلال می کنن. اضافه های غذا رو تحمل نمی کنن. ولی همین آدما یه خلال به مغزشون نمیکشن تا این همه چرت و پرت که از اینور اونور شنیدنو بریزن بیرون. بعد از یه مدت مغزشون کرم می زنه. دندون کرم خورده رو میشه پر کرد اما ...
-
دل بیچاره...
یکشنبه 29 بهمنماه سال 1391 18:47
بعضی حرف ها را “نباید زد” بعضی حرف ها را “نباید خورد” بیچاره دل چه میکشد میان این “زد” و”خورد”
-
اجازه نده...
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 22:59
هرگـــز به دیگــران اجازه نده، قلـم خودخواهــی دست بگــیرند، ســـرنوشت را ورق زننــد، خاطــراتت را پـاک کنند و پایـانش بنویســند قســـــمت نبـــــــــود ...!! ...
-
خدایا...
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 22:58
دلَـــــم یکـــــ کــوچــــه میخـــــواهَــــد بـــی بــــن بَستــــ . . . وَ بــــارانـــی نَــــم نَــــم . . . وَ یکـــــ خـــــدا ، کـــــه کَــــمی بــــا هَــــم راه بــــرَویـــــم !! هَـمـیــ ـن
-
خـدایـا ...
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 22:55
خـدایـا ... آنقـدر خرابـم که هیـچ مرهـمی آرامـم نمی کنـد ! مـرا در آغـوش ِ خـود بگیـر ، دلـم آرامـش ِ خـدایی می خواهـد .
-
مرد باش
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 22:52
مرد باش زمین به مرد بودنت نیاز داره .... مرد باش . مردونه حرف بزن . مردونه بخند . مردونه عشق بورز ... مردونه گریه کن ، مردونه ببخش ... . مرد باش ، نه فقط باجسمت ، بانگاهت ، با احساست ، با آغوشت ... مردباش و هیچوقت نامردی نکن "مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده و باورت کرده مرد باش" کوتاه شود
-
کمی تکان1
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 22:44
قصه تلخیست...
-
کمی تکان ...
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 22:42
آدم هایی رو میشناسم که با دیدن همچین بچه هایی زمین و زمان را مقصر میگیرند، در حالی که خودشون هیچگاه کوچکترین قدمی برای کمک بهشون برنداشتن.. دوست من اگه درسته با نظرتون نظر بنده حقیر رو تایید کنی؟؟!!!
-
شهامتشو داری؟
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 22:29
میخوام فقط بدونم کی شهامت امتحانشو داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
کمی لبخند۱
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 22:18
-
کمی خنده ...
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 21:58
-
فقر
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 08:06
میخواهم بگویم ...... فقر همه جا سر میکشد ....... فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ...... فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست ....... فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ...... فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، که روزنامه...
-
بارون....
جمعه 27 بهمنماه سال 1391 17:02
من عاشقـــــــــــــــــــ بارونمــــــ.... اما...همه از راه رفتن زیر بارون لذتــــــ نمی برنـــــــ..........
-
احساسات...
یکشنبه 15 بهمنماه سال 1391 21:28
بــــــــعضی وقتا بـــاید یقه ی احســاســـاتـــــــــ رو بگیری بزنی تــــو گوشش! با تــــمام قدرت سرش داد بزنی بگی خـــــــــــفه شو دیگه بسه!! تا الآن هرچی کشیدم به خاطر تــــــــــو بوده...
-
عاشق بودن...
یکشنبه 15 بهمنماه سال 1391 21:27
وقتی کسی رو دوست داری .... این یه چیزه .... وقتی کسی تو رو دوست داره .... این یه چیز دیگه ست ... اما وقتی کسی رو دوست داری که تو رو دوست داره .... این یعنی ..." همه چیز " .... ............................................................این حوا را ترانه نامیدند...
-
قلم ...
شنبه 7 بهمنماه سال 1391 09:32
من تو را نمی سرایم !.. تو ... خودت در واژه ها می نشینی ..! خودت قلم را وسوسه می کنی !! و شعر را بیدار می کنی !!
-
مهم نیست....
جمعه 6 بهمنماه سال 1391 23:03
مهم نیست که کی باشیم ، کجا باشیم ، چرا باشیم ، چطور باشیم ، مهم اینه که با هم باشیم به یاد هم باشیم برای هم باشیم و شاد باشیم...
-
تحقیق من...
جمعه 6 بهمنماه سال 1391 23:00
در مورد خود شناسی و خدا بیشتر میخواستم بدونم و به تحقیق روی اوردم طی زمانی که تحقیق میکردم به مطالب زیادی و به چیزای جالبی بر خوردم فهمیدم که : کلید ارامش و خوشبختی در پذیرش انچه هستیم است . پذیرش خودم , آنگونه که هستم. تنها حس اصیل خوشبختی است که حالتی پایدار دارد که پس از شکل گیری انسان را رها نمیسازد . پس به درون...
-
خدا...
جمعه 6 بهمنماه سال 1391 20:44
هیچ کس زندگی ام را نساخت جز خدا هیچ کس کمکم نکرد در طول عمر جز خدا هیچ کس مرا نبرد ز دنیا جز خدا
-
حقیقت زندگی ...
جمعه 6 بهمنماه سال 1391 20:19
-
بخاطر بسپار...
جمعه 6 بهمنماه سال 1391 20:18