مشت خدا...

دختر بچه خطاب به بقال: مامانم گفته هر چی تو این کاغذ نوشته بهم بدید این هم پولش
بقال کاغذو گرفت اجناس لازمو برداشت به دختر بچه داد و گفت:
چون دختر خوبی هستی و به حرف مامان گوش می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.
دختر کوچولو تکون نخورد.
بقال که فکر کرد دختر خجالت می‌کشه
گفت: دخترم خجالت نکش بیا شکلات هاتو بردار
دختر: عمو نمی‌خوام خودم شکلات بردارم نمی‌شه شما بهم بدین؟
بقال: چرا دخترم؟ چه فرقی داره؟
دخترک گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره

اما ما باور نکردیم مشت خدا از مشت ما خیلی بزرگتره