دلتنگـــــــــی مَرض عجیبی ست....
آدمـــ را آرام آرام....
نــآ آرام میکند....
ﻧـــﮕﺎﻫــﺖ ﺑـــﻪ ﺁﻥ ﺑـــﺎﻻ ﺑـــﺎﺷـﺪ
ﺗـــﺎ ﺩﻟـــﺖ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫـــﺎی ﺍﯾـــﻦ ﭘــــﺎﯾــﻴــﻦ ﻧــــﮕـــﻴـﺮﺩ . . .
تو که هستے که بخواهے زندگے مرا قضاوت کنے...!!
من بے عیب نیستم،
و نمے خواهم باشم...
فقط قبل از اینکه شروع کنے،با انگشت مرا نشان دهے;
مطمئن شو دست هاے خودت پاک است...
زمان میگذرد و فقط لحظه ها باقی میماند
لحظه های خود را با غم و اندوه سر نکنید زیرا
این لحظات بازگشتی ندارد
من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دین را دوست دارم
ولی از کشیش ها می ترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبان ها می ترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زن ها می ترسم!
کودکان را دوست دارم
ولی از آینه می ترسم!
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم می ترسم!
من می ترسم ، پس هستم
این چنین می گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار می ترسم!
******مرحوم حسین پناهی******
این قدر مرا از رفتنت نترسان
ماندن کنار من لیاقت می خواست نه بهانه
می خواهی بروی برو … بلند می گویم به درک که رفتی…
وقتی می توانی با سکوت حرف بزنی؛به پایه های لغزانِ واژه تکیه نکن؛
خیلی وقت ها سکوت برابر با طلاست ......
این منظره ای هم اکنون مشاهده میکنید
شاهرود- جنگل ابر روستای ابر
خیلی ریباست دویت دارم از نزدیک اونجا رو ببینم
چیزی که داری رو قبول نداری
چیزی که در دستته قدر نمیدونی
اما وقتی نداشته باشی
بد جوری حسرت میخوری